نو عروس جوان به چند تن جان بخشید و پر کشید
اینکه پدر و مادری تصمیم بگیرند که اعضای بدن کوچکترین فرزندشان را که به مرگ مغزی دچار شده، اهدا کنند به اندازه کافی سخت به نظر میرسد اما اگر بدانیم که این تصمیم درباره نوعروسی گرفته شده که هنوز چندان از تب و تاب عروسی فارغ نشده بود، قطعا هم تلخی ماجرا بیشتر جلوه خواهد کرد و هم بزرگی تصمیم مبهوتمان خواهد کرد.
دو روز پیش پدر و مادر داغدار نوعروس جوان در بیمارستان مسیح دانشوری حاضر شدند تا تصمیمی بگیرند که هر چند سخت مینماید اما به غایت زیباست؛ اعظم، نوعروس ۲۵ ساله که به مرگ مغزی دچار شده با این تصمیم بزرگ پیام آور شادی چند خانوادهای میشود که جان شیرین عزیزانشان در خطر از دست رفتن است.
حدود چهل روز پیش بود که اعظم رخت سپید بر تن کرد و راهی زندگی مشترک با مردی شد که چندان هم مرد نبود؛ مردی که که در کمتر از سه هفته از آغاز زندگی مشترک، یکبار عصبانیتش کافی بود تا ضربه ای به سر دختر جوان وارد کند که او را راهی بیمارستان کرده و رقم بزند آنچه را که برای پدر و مادر دختر دردی جان کاه به همراه آورد.
محمد، برادر نوعروس مرگ مغزی درباره چگونگی این رویداد تلخ میگوید: حدود بیست روز بعد از ازدواج خواهر ته تغاری مان خبردار شدیم که بر اثر ضربه ای که شوهرش به سر او وارد کرده، راهی بیمارستان شده و در آیسییو بستری شده است. دامادمان همان موقع در بیمارستان بازداشت شد و به کلانتری شش منتقل شد اما متاسفانه خواهرمان در شرایط خوبی به سر نمیبرد.
هنوز تب و تاب آغاز زندگی مشترک زوج جوان نخوابیده، نوعروس به تیغ جراحان سپرده میشود تا شاید اثرات شوم ضربه وارد شده به جمجه اش بهبود حاصل کند اما دریغ از بهبودی؛ سرنوشت اعظم در جایی که می بایست با شیرین ترین روزگار تلاقی داشته باشد، به حال نامساعد گره خورده و در نهایت متاسفانه به مرگ مغزی گره میخورد تا خانواده عسگری در یکی از سخت ترین شرایط تصمیم گیری قرار بگیرد.
از یک سو ششمین و آخرین فرزند خانواده در شرایطی که به نظر میرسید سرانجام یافته، در آستانه جان باختن قرار گرفته و تلخ ترین اتفاق در حال رقم خوردن است و از سوی دیگر هنوز کسی با جای خالی دختر شوهر کرده کنار نیامده؛ چه برسد که آزار این جای خالی بخواهد همیشگی باشد.
تصمیم گیری به اندازه ای سخت است که حتی در تصور نیز نمیگنجد اما وقتی سفیران اهدای عضو به سراغ خانواده اندوهگین اعظم میآیند، پدر و مادر نوعروس ایثاری نشان میدهند که مثال زدنی است؛ بدین ترتیب نوعروس رنج کشیده که به گواه پزشکان تمامی اعضای بدنش سالم بوده و قابلیت پیوند به بیماران نیازمند را دارد، در قالب فرشتهای ظاهر میشود که از جان باختن گذشته و قادر است به جمعی جان ببخشد.
با رضایت والدین غم دیده، قلب، کبد، کلیه ها، ریه، چشم ها، کلیه نسوج و … اعظم طی چند عمل جراحی در روزهای دوشنبه و سه شنبه برداشته میشود تا با تاکید خانواده وی، به صورت رایگان به چند بیمار نیازمند پیوند خورده و یادگارهای برجای مانده از اعظم، شادی را به چند خانواده هدیه داده و سرانجام پیکر بی جان نوعروس راهی پزشکی قانونی شود.
انجام این مراحل مصادف است با ارجاع پرونده نوعروس سختی کشیده به دایره جنایی؛ جایی که بازرس شهریاری، بازرس ویژه جنایی قرار است ابهامات پرونده شکل گرفته برای دامادی را آشکار کند که با عروسش کاری کرد که بیست روز بعد از ازدواج، راهی بیمارستان شده و بیست روز بعد، به دیار باقی بشتابد.
برادر اعظم میگوید: شوهر خواهرمان همان روزی که اعظم را به بیمارستان برد، باداشت شد و حتی مدتی را در زندان رجایی شهر به سر برد تا در نهایت با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شود. آنگونه که به ما خبر داده اند، فردا میبایست در دادگاه حضور پیدا کنیم و شنیده ایم که احتمالا فردا حکم جلب برای متهم صادر خواهد شد.
او با اشاره به روزگار غمگین این روزهای پدر و مادرش میگوید: پدر و مادرمان روزگار تلخی را پشت سر گذاشته و اندوه بسیاری در دل دارند اما به خوبی با اهدای اعضای دختر کوچکشان کنار آمده اند. امروز (چهارشنبه) قرار است پیکر بی جان خواهرمان را از پزشکی قانونی گرفته و تا قطعه نام آوران بهشت زهرا تشییع کنیم که قطعا تاب و تحمل زیادی میطلبد و امیدواریم با دعای مردم راحت تر شود.
بدین ترتیب سرنوشت شوم یک دعوای زن و شوهری اتفاقی رقم زده که میتوانسته به غایت تیره و تار تر باشد اما ایثار مثال زدنی پدر و مادر اعظم کاری کرده که رنگ امید به خود بگیرد.